سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شهید علی پور

صفحه خانگی پارسی یار درباره

سالگرد پدرم(راز گل شقایق)

 

  بنام خدا


                                                           هر سال می رفتیم برای سالگرد..
                                                                حیف امسال نمی تونم برم...
.....

عملیات کربلای 5 ...شلمچه
....
دی ماه..
......
تولدم دی ماه.

...
لحظه تولدم بودی ولی لحظه شهادتت نبودم...
...

و الان سالهاست تو در روز تولدم نیستی
...

ماه دی چشمان دختری به جهان گشوده شد.طفلی دست در دست پدر

پدر از امدنش خوشحال
هر دو از سرنوشت بی خبر

نمی دونستن که در همین ماه دی

سالیانی نه خیلی دور پدر خواهد رفت و دختر هر سال با شقایق ها دلخوش است...

همان نقاشی شقایق که در نامه های پدر هست ...

من راز نقاشی شقایق را تازه فهمیدم...حیف دیر فهمیدم. 
....

 


یک خاطره از معلم شهید علیپور

معلم شهید علیپور

 

بنام خداوندلوح وقلم

من علمنی حرفافقدصیرنی   عبدا

این کلام مولاومتقیان حضرت علی علیه السلام اولین چیزی راکه   درذهن هرخواننده ای تداعی میکند عظمت مقام معلم است.

که چه متواضعانه امیربیان، باب شهر علم فرمود هرکس به اندازه حرفی به من بیاموزد مرابنده خودساخته است

وچقدرما بخیلانه به این سخن مولا نگریستیم که پنداشتیم تنهامعلمی که درمدرسه الفبای علم وادب راآموخت برماحق سروری

دارد،که اگر بادیدی بازتر بیاندیشیم لحظه
به لحظه درمحیط پیرامونمان سفیرانی راخواهیم یافت که باکلام ورفتارشان روشنایی

بخش
نقاط ظلمانی زندگی مان هستندوچقدرما ازنقششان غافلیم
.

شهدا ازجمله معلمانی بودندکه باخون خودبرلوح تاریخ


درس جوانمردی ،آزادگی ،عاشقی ودلدادگی را حک کردند واینگونه مارا عبدوبنده خودساختند.

چگونه میتوانیم خودرا مدیون این خونهای پاک ندانیم وعلوی باشیم؟


دراین روزهابه رسم ادب واحترام یاد میکنیم از همه معلمان شهید،آنان که زیباترین درسشان رادر فراقشان به ماآموختند،

درسی به وسعت جاودانگی شان دریادها وخاطره ها

و درودوسلام میفرستیم برروان پاک معلمان شهید 8سال دفاع مقدس

یادشان گرامی وراهشان پررهروباد

 

*******************************************************************************

یک خاطره از پدرم:

اول سلام ، هفته معلم به همه معلمان دلسوز تبریک میگم:

تقریبا چهار ساله یا پنج ساله بودم ، قرار بود مسئولیت آموزش و پرورش را بهش واگذار کنند ،

از آنجایی که خیلی رک و حق گو بود خب طبیعتا دوستان و همچنین مخالفانی هم داشت،

همیشه حرف حق را میگفت و از کسی هم نمیترسید ...

برای همین خیلیها دوست نداشتند ایشون مسئولیت آموزش و پرورش را بعهده بگیره چون به ضررشون میشد و کارهایی نادرستی که کرده بودند رو میشد ...

یک شب که در خواب ناز بودم دیدم سرو صدایی توی حیاط میاد پدر و مامان بلند شده بودند ....باد شدیدی هم می وزید که سرو صدای وحشتناکی شنیده میشد

توی حیاط صدا میومد ...چند نفر بابا رو صدا می کردند من زیاد یادم نیست خواب آلود بودم...بقیه ماجرا یادم نیست چون انگار خوابم برده بود..

بعدا مادرم تعریف کرد میخواستن بابا رو بکشن ... که بابا ،با شجاعتی که از خودش نشون داده بود اون چند نفر فرار کرده بودند و قسمتشم این بود که در جبهه شهید بشه.

مادر میگفت بابا اصلا از ریاست و ...خوشش نمیومد...قبل از این ماجرا هم بهش پیشنهاد مدیریت داده بودن ولی قبول نکرده بود...

همیشه معلمی رو دوست داشت برای شاگردانش مثل یک پدر دلسوز بود و همیشه به آنها محبت میکرد...

او خیلی مهربان و شجاع بود 

و تا آخر عمر حتی لحظات آخر زندگی مثل یک معلم دلسوز و فداکار زندگی کرد و شربت شیرین شهادت را نوشید...راهش ادامه دارد....انشاءالله


مراسم سالگرد پدرم

بسم رب الشهداءو الصدیقین

السلام علیک یا ابا عبدالله

 

دی ماه
همان ماهی که بیشتر از هرگاه یاد و خاطره ام را از عطر پدرم آکنده می کند.
همان ماهی که با رمز یا زهراء کربلای پنج را آغاز کردند .
همان ماهی که شلمچه بوی حسین (ع) را می داد .
و اینک دی ماه بیشتر از هر سال بوی کربلاء را میدهد .

ده روز از آغاز محرم ؛ ماه سرخ عشق می گذرد .
ده روز از سالروز آغاز عملیات کربلای 5 می گذرد .
ده روز از سالروز شهادت پدرم و پدران خیلی از دوستان می گذرد ؛ شهادت فرزندان این ملت .

مزار پدرم 

گرچه دوست داشتم در سالروز خاک سپاری پدرم   (بیست و ششم  دی ماه 1365) مراسمی برایش بگیرم  اما واقعا میشد از این چنین روزی برای برگذاری مراسم گذشت ؟ روز عاشورا ؛ سرخترین روز عاشقی
دلم میخواد لقبی که تاکنون شاید هیچ کس به پدرم نداده بود به او بدهم ؛ زیرا امروز حس میکنم او و تمامی شهداء خیلی زودتر از کسانی که پس از آزادی زیارت کربلاء کربلایی شده اند کربلایی شد 
شهید کربلایی قدمعلی علیپور 
 برای شادی روح تمامی شهدای اسلام و تمام گذشتگان از جمع خود و همه ی نیکان عالم بخوانید فاتحه مع الصلواة
.
.
.
اما شاید بهتر باشد بیشتر و بهتر از عملیات کربلای 5 بدانیم :
19 دیماه بیست و یکمین سالروز آغاز یکی از عملیاتهای بزرگ رزمندگان اسلام علیه دشمن متجاوز بعثی است
ر
وز مردان سبز، روز جوانان دلیر، روز فرماندهان از جان گذشته، روز همه مدافعان حق و درنهایت روز عملیات کربلایان پنج به وسعت هشت سال دفاع مقدس.
غفلت واژه‌ای است که معنا و کاربرد خاصی دارد اماغفلت از تاریخ هشت سال دفاع مقدس و غفلت از پیشانی‌بندهای قرمز یا زهرا(س) ، جفا به جوانان این مرز و بوم اسلامی و کهن است. عملیات کربلای 5 بامداد  19 دی ماه سال  1365 با رمز مقدس یا زهرا (س) و به منظور انهدام ماشین جنگی عراق در راهبردی‌ترین نقطه، در شرق بصره در شلمچه آغاز شد. رژیم عراق پس از عملیات بیت‌المقدس ((1361 در طول خط یکصد کیلومتری فاو تا شلمچه ، قویترین استحکامات نظامی را ایجاد کرده بود.
شهر بصره نیز به لحاظ اینکه یکی از مراکز اصلی نفتی ، صنعتی و همچنین دومین شهر مهم عراق پس از بغداد محسوب می‌شد، دشمن از بیم یورش رزمندگان اسلام این شهر استراتژیک را به قویترین نیروهای پدافند خود موسوم به سپاه سوم متشکل از نیروهای کماندویی حتین، القادسیه و الرشید که از پیچیده‌ترین تجهیزات نظامی مانند تانک‌های " تی " 72 برخوردار بودند، به فرماندهی سرلشگر البداوی سپرده بود.

دشمن با بکارگیری پیچیده‌ترین تجربیات نظامی شرق و غرب و با استقرار در منطقه، حداکثر توان خود را جهت سد کردن پیشروی نیروهای اسلام بکار گرفته و آن منطقه را به عنوان یکی از بزرگترین دژهای تسخیرناپذیر درطول نوار مرزی ثبت کرده بود.
تلویزیون عراق نیز با نشان دادن حضور گسترده نیروهای خود و مستشاران آمریکایی در منطقه، قدرت خود را به رخ دنیا می‌کشید و می‌خواست باغیرقابل نفوذ نشان دادن آن، روحیه رزمندگان اسلام را تضعیف کند.
اما تمام اینها در مقابل اراده پولادین رزمندگان اسلام و تخریب چیان غواص ناچیز بود.
رزمندگان سپاه توحید با چنان شهامت ، مهارت و ایثارگری اقدام به گشودن آن معابر نمودند که تحسین همگان را برانگیخت و آن استحکامات در ساعات اولیه عملیات چنان درهم شکست که سپاه سوم عراق همانند سپاه هفتم در عملیات والفجر 8 بدست دلاوران اسلام به غضب الهی گرفتار شد. 
به امید کربلایی شدن همه ما