سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شهید علی پور

صفحه خانگی پارسی یار درباره

به یاد دلهای پا ک

 

به نام خدای مهربان و بخشنده

سلام برفاطمه!

سلام خدا بر او!

سلام بر گلیاسآلیاسین!

یاد آوریم کودکی‌مان را. نشسته کنار پنجره....

بی‌دغدغه چه خنده های شادمانه... پاکی کودکی نعمتی است که

خدای مهربان به ما هدیه کرده است. شما این بلور الهی را تمییز نگه داشتید؟ 

به یاد دلهای پاک...

دختری از تبار پاکیها، دستهایش زندگی عالم را می‌ساخت. به دلهای خسته زندگی می‌بخشید. فاطمه بود و زهرا. محدثه بود و راضیه و مرضیه. قبله‌ی خوبیها بود.

آری او از قبیله خوبیها بود

به دنیا آمد. فقط به دنیا آمد تا زندگی بیاموزد، بیاموزد زندگی چیست!

آمد که کلید رهایی از قفس را به عالمیان به امانت بسپارد. می‌دانست که همه حیران و سر گردان قفسها خواهند بود.

آمد تا نجات دهنده‌ی دلهای پاک باشد. ما کودکان دیروز...

مازنان ودختران و مردان...اورا می‌شناسیم؟ شاید اندکی مردم...

فقط می‌دانیم او الگوی زنان عالم است. البته الگویی برای بشریت...

براستی فاطمه کیست؟

ما زنان و دختران و حتی مردان باید او را بیشتر بشناسیم. شناخت فاطمه به ما نور هدایت را نشان خواهد داد... او در پاکی کودکی‌اش مانده بود ولی با فکری عظیم و قلبی سرشار از خوبیها 

دختری بی همتا برای پدر بود

ما دختران امروز هیچ فکر کرده‌ایم چرا فاطمه سلام الله علیها بهترین دختر عالم بود... او به قدری به پدر محبت می‌کرد  که پیامبر به او لقب ام ابیها گذاشت. هیچ وقت احترام به پدر را فراموش نکرد او با تمام وجود و از اعماق روح و جانش یاد گرفته بود که زندگی یعنی خوبی و خوبی...

و آیا ما همسران امروز تا به حال فکر کرده‌ایم که چرا فاطمه بهترین همسر بود؟

فاطمه همسری مهربان و مشاور و همیار علی بود. او هیچ‌وقت در خواستی از علی نمی‌کرد  که نتواند انجام دهد... در زندگی قانع بود .. همیشه مهربان و ایثارگر بود و دیگران را بر خود مقدم می‌شمرد. با سختیها و ناملایمات زندگی کنار می‌آمد و با لبخند شادی آفرین خود تاریکی و حزن را از دل شوهر خود بر می‌داشت...

مادری نمونه بود....

همیشه به فرزندانش با محبت و عدالت رفتار می‌کرد  و ادب و علم به آنان یاد میداد. حتی با بچه‌ها بازی می‌کرد  و شعر می‌خواند.

وقتی حسن هفت ساله شد او را به مسجد می‌فرستاد تا کلام وحی را از زبان پیامبر صلوات الله علیه یاد بگیرد. وقتی به خانه بر می‌گشت از او می‌خواست چیزهایی را که یاد گرفته بازگو کند.

 او به جهانیان آموخت که بهشت زیر پای مادرانی است که برای این امانتهای الهی زندگی میکنند و با صبر و حوصله زندگی را به آنها یاد می‌دهند. 

فاطمه سلام الله علیها، برخلاف تصور غلط ما، فقط همیشه در خانه نمی‌نشست. بلکه با رعایت حجاب و عفت در اجتماع حضور داشت و به زنان و حتی مردان درس زندگی میداد. خواندن خطبه‌ی فدکیه‌ در مسجد، نشان‌دهنده‌ی این است که در اجتماع حضور داشت و از حق خود و همسر و فرزندانش دفاع می‌کرد.

براستی اگر دوست داریم انسان بزرگی باشیم یاید الگوهای بزرگی داشته باشیم چه کسی  بهتر از بانوی بزرگ جهان فاطمه زهرا سلام الله علیها. 

کلام آخر...

فاطمه علیهاالسلام فرمودند:بهترین شما کسی است که متواضع باشد و نسبت به همسر خو د اکرام و احترام بیشتری داشته باشد.

 


حجاب

بسم رب الشهدا

یه روز یکی از دوستان ازم پرسید ما در قبال شهدا باید چیکار کنیم....میدونی من فقط سکوت کردم یه لحظه فکر کردم خودم چه کاری کردم...شرمنده شدم..اشکم جاری شد.

میدونید برای ما خواهران بهترین کار در این زمانه حفظ حجاب و عفتمونه..

توی این عصر حتی اروپایی ها هم از حجاب استقبال میکنن.اونوقت دختر وپسرای ما دنبال مد غرب هستن..

باعث تاسفه!!!!

نمیخوام حرفای کلیشه ای بزنم اما حجاب حتی قبل از اسلام هم بوده یعنی خدا تو فطرت انسان حجاب و قرار داده فقط شکل و فرهنگش در هر زمونه فرق کرده .

خوب وظیفه ما حجاب نیست حجاب وسیله ای است برای رسیدن به حق ...حجاب فقط چادر و روسری نیست..اینا فقط ظاهر حجابن..و البته برای رسیدن به حجاب باطنی اول ظاهرش و باید یاد گرفت.

چیزی که شهدا اونو درک کردن و جان خودشونو فدا کردن

بنده حقیر به عنوان یک انسان وظیفه دارم حریم خودم وحفظ کنم تا از بلاها ایمن باشم اونوقت با خیال راحت به هدفم میرسم..خدا برای ما انسانها حد و مرز یاد داد به وسیله پیامبران و امامان ...تا خوب درسای زندگی رو یادمون بدن تا حد و مرزها روبشناسییم ..بعد یه عده از آدمای پاک و فهمیده درسا و خوب یاد گرفتن   برا همین جونشونو به خاطر نور واقعی از دست دادن..ما هم باید این درسا رو از بر کنیم و یاد بگیریم به بچه هامونم یادبدیم یکی از این حدو مرزها برای زن و مرد حفظ عفت و حجاب هستش...

دوستان عزیز شما از من بهتر این مطالب  رو میدونیید فقط خواستم درد دل کرده باشم..به نظر شما حجاب یعنی چی؟چرا باید حجاب داشته باشییم...منتظر حرفای زیباتون هستم...

به نظر من حجاب یعنی دیده و دل ایمن داشتن..همین..یا علی مدد 

 

 


مراسم سالگرد پدرم

بسم رب الشهداءو الصدیقین

السلام علیک یا ابا عبدالله

 

دی ماه
همان ماهی که بیشتر از هرگاه یاد و خاطره ام را از عطر پدرم آکنده می کند.
همان ماهی که با رمز یا زهراء کربلای پنج را آغاز کردند .
همان ماهی که شلمچه بوی حسین (ع) را می داد .
و اینک دی ماه بیشتر از هر سال بوی کربلاء را میدهد .

ده روز از آغاز محرم ؛ ماه سرخ عشق می گذرد .
ده روز از سالروز آغاز عملیات کربلای 5 می گذرد .
ده روز از سالروز شهادت پدرم و پدران خیلی از دوستان می گذرد ؛ شهادت فرزندان این ملت .

مزار پدرم 

گرچه دوست داشتم در سالروز خاک سپاری پدرم   (بیست و ششم  دی ماه 1365) مراسمی برایش بگیرم  اما واقعا میشد از این چنین روزی برای برگذاری مراسم گذشت ؟ روز عاشورا ؛ سرخترین روز عاشقی
دلم میخواد لقبی که تاکنون شاید هیچ کس به پدرم نداده بود به او بدهم ؛ زیرا امروز حس میکنم او و تمامی شهداء خیلی زودتر از کسانی که پس از آزادی زیارت کربلاء کربلایی شده اند کربلایی شد 
شهید کربلایی قدمعلی علیپور 
 برای شادی روح تمامی شهدای اسلام و تمام گذشتگان از جمع خود و همه ی نیکان عالم بخوانید فاتحه مع الصلواة
.
.
.
اما شاید بهتر باشد بیشتر و بهتر از عملیات کربلای 5 بدانیم :
19 دیماه بیست و یکمین سالروز آغاز یکی از عملیاتهای بزرگ رزمندگان اسلام علیه دشمن متجاوز بعثی است
ر
وز مردان سبز، روز جوانان دلیر، روز فرماندهان از جان گذشته، روز همه مدافعان حق و درنهایت روز عملیات کربلایان پنج به وسعت هشت سال دفاع مقدس.
غفلت واژه‌ای است که معنا و کاربرد خاصی دارد اماغفلت از تاریخ هشت سال دفاع مقدس و غفلت از پیشانی‌بندهای قرمز یا زهرا(س) ، جفا به جوانان این مرز و بوم اسلامی و کهن است. عملیات کربلای 5 بامداد  19 دی ماه سال  1365 با رمز مقدس یا زهرا (س) و به منظور انهدام ماشین جنگی عراق در راهبردی‌ترین نقطه، در شرق بصره در شلمچه آغاز شد. رژیم عراق پس از عملیات بیت‌المقدس ((1361 در طول خط یکصد کیلومتری فاو تا شلمچه ، قویترین استحکامات نظامی را ایجاد کرده بود.
شهر بصره نیز به لحاظ اینکه یکی از مراکز اصلی نفتی ، صنعتی و همچنین دومین شهر مهم عراق پس از بغداد محسوب می‌شد، دشمن از بیم یورش رزمندگان اسلام این شهر استراتژیک را به قویترین نیروهای پدافند خود موسوم به سپاه سوم متشکل از نیروهای کماندویی حتین، القادسیه و الرشید که از پیچیده‌ترین تجهیزات نظامی مانند تانک‌های " تی " 72 برخوردار بودند، به فرماندهی سرلشگر البداوی سپرده بود.

دشمن با بکارگیری پیچیده‌ترین تجربیات نظامی شرق و غرب و با استقرار در منطقه، حداکثر توان خود را جهت سد کردن پیشروی نیروهای اسلام بکار گرفته و آن منطقه را به عنوان یکی از بزرگترین دژهای تسخیرناپذیر درطول نوار مرزی ثبت کرده بود.
تلویزیون عراق نیز با نشان دادن حضور گسترده نیروهای خود و مستشاران آمریکایی در منطقه، قدرت خود را به رخ دنیا می‌کشید و می‌خواست باغیرقابل نفوذ نشان دادن آن، روحیه رزمندگان اسلام را تضعیف کند.
اما تمام اینها در مقابل اراده پولادین رزمندگان اسلام و تخریب چیان غواص ناچیز بود.
رزمندگان سپاه توحید با چنان شهامت ، مهارت و ایثارگری اقدام به گشودن آن معابر نمودند که تحسین همگان را برانگیخت و آن استحکامات در ساعات اولیه عملیات چنان درهم شکست که سپاه سوم عراق همانند سپاه هفتم در عملیات والفجر 8 بدست دلاوران اسلام به غضب الهی گرفتار شد. 
به امید کربلایی شدن همه ما


خدایا طاقت آمد او نیامد

 

       سلام

این بار هم شعری از خواهرم تقدیم به امام عصر (عج)

خدایا طاقت آمد او نیامد 
سلام یار آمد او نیامد

خدایا در دیار غربت عشق  
سلام عاشق آمد اونیامد

خدایا نو گل چشم انتظاری
به چشمم هدیه داد و او نیامد

خدایا مونس شبهای غربت 
سراغ یار آمد اونیامد

خدایا غنچه ی نشکفته ی عشق 
چنان یک لاله آمد اونیامد

دلم تنگ است از خواب و خیالم 
چرا ؟! چون خواب آمد اونیامد

دلا زین ظلمت وجور شب تار 
چه گویم ماه آمد او نیامد

دلا از گردش چرخ زمانه 
دم آخر چو آمد اونیامد


سوگند انتظار

سوگند انتظار

سلام

این هم دومین شعر از خواهرم (دختر دوم شهید ).

آلاله های  ساقی در انتظار راهند

با پیچکی نهانی،همراز افتخارند

 

شاید ادامه ی راه،تنها گناه آنهاست

با این همه،تحمل،سرشار اعتمادند

 

گر فخر می فروشند در این جهان باقی

از برکت به نامش،سوگند انتظارند

 

در کوچه ی امیدم،گر تو نظر کنی باز

چون عطر او ببویی،گویی خود بهشتند

 

منظومه ی دل من،بی او سکوت سرد است

با این همه،شهیدان،خوش رنگترین نمادند

 

 

 


مردان یا فرشته ها , کدام به خدا نزدیک تر هستند

بنام خدای بزرگی که فرمود : شهیدان زنده اند 

مردان یا فرشته ها , کدام به خدا نزدیکتر هستند  ؟ 

مسلماً وقتی میگویم مردان منظورم جنسیت نیست بلکه آنهایی هستند که به کمال شناخت و معرفت رسیده اند خواه آقایان خواه بانوان .
اما معنی اصطلاحی واژه فرشته در این نوشته  نیز این است :
شخصیت های غیر قابل دسترس

بابای من مثل همه بابا های دنیا , چه اونهایی که شهید شدند چه اونهایی که شهید نشدند چه مسلمون و غیر مسلمون , چه ایرانی و غیر ایرانی یک انسان بود با تمام خصوصیاتش

بابام مثل همه باباهای دنیا برای معاش ما زحمت میکشید , همینطور گاهی هم به تفریحات خاص خودش میپرداخت , اون اهل ورزش هم بود مثل خیلی از جوانها به والیبال علاقه داشت , من عکس پدرم (شهید علیپور ) رو با شلوار جین هم دیدم

یا خط ریشهای پهن و بلند ........ و بدون ریش  بلند

خیلی وقتها عصبانیت او  رو هم دیده بودم .

یادم نمیره اون روزی که با مادرم اتمام حجت کرد "هوا خیلی سرده بچه ها بیرون نرن اگه رفتن من دکتر نمیبرمشون "

بیچاره مادرم  خیلی زحمت مارو میکشید چهار تا بچه قد و نیم قد

آخرش داداشم از دستش فرار کردو رفت توی حیاط حسابی با برفها بازی کرد . وای وای اون شب چه سرمایی خورده بود!! تب شدیدی داشت . خدا رحمتش کنه سر حرفش وایساد و برادرم رو پیش دکتر نبرد  . آخرش عموم  برادرم رو به درمانگاه شبانه روزی برد .

                            

گاهی هم آنقدر من و مامان و بقیه بچه ها رو میخندوند که روده بر میشدیم از خنده

به هر حال رفتارش مثل همه باباهای دیگه بود

اما نمیدونم چرا یه عده دوست دارن شهدای ما رو فرشته نشون بدن
یه عده میخوان بگن دیگه مثل اونا پیدا نمیشه
یه عده میخوان بگن اونا فرشته هایی بودن که برای اون عصر آفریده شده بودن
یه عده میخوان بگن جوانهای ما الان همه دنبال به بطالت گذروندن عمرشون هستند
یه عده میخوان بگن که جوانهای ما یا دنبال مواد مخدر هستن یا فسادهای دیگر , یا دنبال مد هستن یا دنبال جنس مخالف
نهایتاً میخوان بگن که نسل امروز ما سرش توی کتاب و تحصیله و مرد عمل پیدا نمیشه


 

آنهایی که شهدای ما رو فرشته نشون میدن نمیخوان نسل امروز بدونه که  اونا هم فردی بودن مثل خودشون  میخوان شهدای ما رو غیر قابل دسترس نشون بدن . که بعدش هم دچار تمسخر نسل امروز شوند

اما بابای من و شهدای دیگه فرشته نبودن

 آدمای خاکی بودن

از خاکی که آسمانی تر از همه فرشته ها هست

شهدای ما مرد بودند  مرد مرد  مثل همه مردهای نسل امروز ما  


نامه ای بعنوان هدیه ی روز پدر

بنام خدا

پدرم .....

وقتی میگم پدر ؛ همیشه با افتخار میگم پدر . خوشحالم و به خود میبالم

پدر جان؛ روزت مبارک

رفتی پیش قبیله ی خدا و مارا تنها گذاشتی همیشه افتخار میکنم که فرزند شهید هستم .دوست داشتم بودی تا دوباره دستای مهربون و زحمت کش تو را میگرفتم . دوباره مثل اون روزها که کوچیک بودم از توی دستات آب میخوردم؛ یادته لب چشمه بادستات به من آب میدادی ؟! خیلی خیلی کیف داشت . تشنه نبودم ها  ولی بازم ازت  میخواستم  با دستای مهربونت بهم آب میدی
یادش بخیر ....

وقتی که به خوابم میایی خیلی خوشحال میشم .
همیشه با لباس سفید به خوابم میایی. یادت هست شب اولین روزی که خواستم به مدرسه برم به خوابم اومدی ؟! برای من یه هدیه آوردی ! که مثل خورشید میدرخشید!! همیشه دوست داشتی درسهام خوب باشه
همیشه با خودم میگفتم خوش به حال خودم که بابام از بالا تو آسمونا مواظب منه . آخه میدونی دختر کوچولوهای هم سن من وقتی میخواستن برن دبستان دستشون توی دست باباهاشون بود .

خیلی دلم تنگ شده ............

 یادته آخرین باری که میخواستی بری جبهه رفتم جلو ی در وایسادم و گریه میکردم و میگفتم بابا جون نرو  انگار که میدونستم آخرین باری هست که میبینمت .

بابا جون؛ وصیت نامه تو رو به دست ما نرسوندند ولی همیشه وقتی نامه میدادی سفارش به نماز اول وقت و نماز شب میکردی
همیشه میگفتی : دخترکم مثل زینب (س) حجابت رو حفظ کن و پیرو راه امامان باش
همیشه به یاد دلنوشته های تو بودم .هیچ وقت چادرم را کنار نگذاشتم و کنار نخواهم گذاشت به خاطر عهدی که با تو بستم و به خاطر انتخاب خودم.

باباجون؛ چیکار کردی که همه جا از فداکاریها و اخلاق خوب و خاکی بودنات میگن ؟

 

دعا کن       دعا کن             دعا کن  


شهدا و ناکامها

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

برای موفقیت در کنکور عواملی دخیل است که با رعایت کردن آنها می توان به این موفقیت دست یافت.

بدون شک کنکور یک رقابت؛ بین تمامی طالبان ورود به دانشگاه است . البته رقابت اصلی بین افرادی است که تلاش فراوانی برای کسب این امتیاز داشته اند ؛ به خوبی مطالعه داشته اند و معنی و مفهوم درس را درک کرده اند وگرنه برای کسانی که تلاش نداشته اند جز یک تی تاپ سودی دربر ندارد.اما بغیر از تلاش و همت والا برای پیروزی درمیدان کنکور عوامل مهم دیگری را نیز باید برشمرد.

و از آن جمله

1. دقت

2.شناخت میانبرها

3. شناخت گزینه های غلط

4. سرعت

5. شناخت هدف

و.........

 

 

و از جمله عوامل مهم دیگر که بر تمامی عوامل بالا تاثیرگذار است میتوان به داشتن آمادگی روحی اشاره کرد . روحیه خوب میتواند درصد عوامل ذکر شده را دوچندان کند.

اما روحیه نامناسب تمام رشته های چند ساله را به پنبه تبدیل میکند .

از همین رو خانواده هایی که همه جوانب موفقیت در این رقابت علمی را در نظر میگیرند همیشه در تلاشند که ضایعه روحی نامناسبی برای  فرزندشان پیش نیاید  حتی این کار را از دوران طفولیت آغاز میکنند

حال بهتر است بگویم که چرا این مطالب را برای شما نوشتم

 

اکنون که زمان برگزاری کنکور دانشگاه ها و مراکز آموزش عالیست مناسب دیدم تا جریانی را که حاوی نکاتی است برای شما باز گو کنم

 

اما جریان ( جریان بسیار تکراری )

یکی از بستگان که فرزندش برای  ورود به دانشگاه ( به گفته خودشان ) بسیار تلاش کرده بود  متاسفانه نتوانست رشته دلخواه انتخابیش را قبول شود و امید به پیشرفت را به کنکور سال آینده گره زد.

 

متاسفانه  شاید هم خوشوقتانه  مانیز در آن مراسم بودیم  .

خانواده مذکور بعد از اینکه باورشان شد که فرزندشان به دانشگاه راه نیافته مراسم روزنامه خونان گل پسرشان را تبدیل کردند به مراسم  دل خونان ما

مادر خانواده بدون آنکه نشان دهد متوجه است که پدر من از شهیدان است ؛ گل واژه هایی  نثار  شهدا و خانواده هایشان کرد .

اقوام دیگر هم سران مبارکشان را به نشانه تایید  پایین و بالا میکردند .

 

اما پس از آنکه  مادر خانواده با هدیه کردن  این مطالب به ما  ؛ غم مردود شدن فرزندش را در کنکور کمتر احساس میکرد ؛ اقوام شروع کردند به بحث پیرامون این موضوع که :

هشت سال ما عذاب کشیدیم ( ای بابا چقدر هم عذاب کشیدند توی پناهگاهاشون ) حالا باید بچه هامون معذب باشن یکی نیست بهشون بگه بابا رفتید شهید شدید؛ خب میرید تو بهشت  جای ما رو میگیرید دیگه چرا بچه هاتون جای بچه های ما رو تو دانشگاه میگیرن بعد همه زدن زیر خنده

به جان خودم فقط به خاطر توصیه  همسرم که گفته بود اینها قصد دارن شما رو حساس کنن تا از این حساسیت بر علیه خودتون استفاده کنن  هیچ عکس العملی نشون ندادم  وگرنه خدا میدونه و دل من

میدونید ؟ چند وقت پیش   برنامه صندلی داغ یک مهمان دعوت کرده بود که حرفهاش مرحمی بود بر دل شرحه شرحه من

آقای نوباوه   همون خبرنگاری که همیشه بعد از رای گیری در انتخابات از آقای خامنه ای گزارش میگرفت

 حالا بنده خدا گویا شیمیایی هست !

خیلی  قیافه اش تغییر کرده

تو یک قسمت از صحبتهاش به آقای نجفی گفت میخوام درد دل کنم گفت میخوام حرف دلم رو اینجا بزنم گفت میخوام حرف دل هزاران بچه شهید رو اینجا بگم  خیلی خوشال شدم حرف دل منو میخواست بزنه

 از یه فیلم مستند گفت که ظاهرا هیچگاه پخش نشده در حالی که  آقای نوباوه بغض کرده بود و بغض اون با ترکیدن بغض من همراه بود  گفت که تو اون فیلم یک فرزند شهید از مردم ؛ از مسئولین گله داشت . آقای نوباوه میگفت اون بچه شهید میگه بابای ما چه کار بدی در حق شما کرده که باهاشون اینجوری رفتار میکنید مگه نه اینکه جونشون رو  برای حفظ خاک و ناموسشون گذاشتن که به دست اون آدمی نیافته که حالا تو این دوران  مردم جهان سنگ دلی اون رو بیشتر درک میکنن

آخه چرا بابای مارو با یه پیکان هم ارزش میکنید

اون هم پیکان نگرفته

میگفت مگه بابای ما اندازه یه پیکان ارزش داره

آره حرف دل من هم همینه

دلم میخواست اونجا به اون خانم فامیلمون  بگم که مگه پدر ما واسه اینکه ما بریم دانشگاه رفت و جون عزیزش رو داد و بچه هاش رو یتیم  کرد

مگه واسه اینکه ما یه پیکان گیرمون بیاد رفت و شهید شد ؟ مگه برای خاطر اینکه بهمون وام بدن رفت و شهید شد؟ (صد البته که برای خاطر حفظ آرامش شما رفت برای حفظ ناموس شما رفت که شب با لگد  در رو باز نکنن و......... )

اگه مدعی این حرف هستیدکه برای این امتیازات رفتند  من حاضرم  تمام امتیازاتم رو به شما بدم  ولی در مقابل  یک سر انگشت پدر شما را قطع کنیم آیا حاضرید به چنین معامله ای ؟یا حاضرید که در مقابل تمام  امتیازات من یک مقدار از اون گاز شیمیایی را تناول فرمایید ؟

تازه با پذیرفتن این شروط بابای شما زنده هست  ؛ کنارتون نفس میکشه ؛ دستی به سرتون میکشه ؛ میتونید شب و روز؛ روز و شب صداش کنید: بابا

اما ما چی؟

پیکان واسه ما بابا میشه ؟ دانشگاه واسه ما بابا میشه ؟

درضمن مسئولین محترم هم مقصر هستند که به این شکل ارزش شهدای ما رو پایین میارن

مثلا میخوان دلسوزی کنن در حق ما

بابا ما نمیخواهیم این دلسوزی ها رو ؛ بابا ما نمیخواهیم این امتیازات رو

به قرآن اگه خدایی ناکرده  جنگ بشه  خیلی ها هستن که دوباره میرن و از ملتشون و از خاکشون حمایت میکنن

شما نمیخواد بااین دلسوزی ها  به همه بگید اگه رفتید و بچه هاتون بی بابا شدن قند تو دلشون آب نمیشه

تورو خدا اینقدر با  ارزش شهدا بازی نکنین

من میترسم  وقتی رفتیم تو اون دنیا  و هنگامی که مورد شفاعت بابامون قرار گرفتیم بازهم عده ای اعتراض کنن که حق ما رو به این خانواده شهدا ندید!!!

عکس پس از شهادت بابام ********       

عکس پس از شهادت بابام ********

والسلام  

 

 

ادامه مطلب...

اولین دلنوشته

سلام اولین  ولین دلنوشته را میخواهم از زبان خواهرم  برای شما بنویسم . یک شعر از خواهرم  تقدیم به پدر شهیدمان و همه شهیدان اسلام

 

مه سرخ سپهر

در اینجا نام از او بردن چه سخت است  *** سرود حرمت گل ها چه بخت است 

 

 کجایند آن شهیدان الهی ***  هَزارانِ نوای آشنایی 

 

 بگو ای جان که آن جانان که بودند؟ ***  تن خود را ز دست دل ربودند

 

 روان آرام بر صحرا رسیدند *** چه بُد مقصود اینان ،ها چه دیدند؟

  

 شهیدان وارث خون حسینند***شهیدان مونس حبل المتینند  

 

 شهادت نغمه ی زیبای گل بود***بسان بلبلان بر پای گل بود

 

 شهادت آسمان عاشقانه است***شهادت شاهراه جاودان است   

 

 شهیدان عشق را معنی چه دیدند؟***بسان شیر بر دشمن پریدند

 

 شهیدان محفل آرای زمینند ***به هُرم سجده بر خاکی جبینند

 

 به خون سرخ او آرام گشتم***کشیدم بر تنم خوش کام گشتم

 

 اگر بینی سرودم از شهیدم ***نگو اعجاز این خون را ندیدم

 

 سر و جان شهید آهنین بود***بسان رستم ایران زمین بود 

  

  ولی قلبش به سان برگ گل بود***به آهی ،ناله ای مأوای دل بود  

  

  که با آهی زند لبخند لبخند***در آن ساعات روحانی که گویند

 

  به یاد او دلم سرشار مهر است*** چرا چون او مه سرخ سپهر است

  

 

 


معرفی پدرم

شرح مختصری از زندگی سردار شهید اسلام، معلم قدمعلی علیپور

شهید قدمعلی علیپور در سال 1331 در شهرستان دهبید،استان فارس، در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود. دوران طفولیت را در دامان پر مهر و محبت پدر و مادر سپری نمود. و در سن هفت سالگی راهی دبستان جامی سابق یا پانزده خرداد امروزی دهبید گردید و در دوران ابتدائی با دوستان خود از جمله شهید حاج شیخ اکبر شیرازی همراه بود که برای رسیدن به مدرسه همه روزه مسافت ده کیلومتری را طی می نمودند.وی سال آخر دبیرستان یعنی دیپلم خود را در دبیرستان سعدی آباده با موفقیت به پایان رسانید. در سال 57-56 به خدمت سربازی اعزام گردیدادامه مطلب...