ازپدرم آموخته ام
از پدرم آموخته ام دیگران را برخود ترجیح دهم
از پدرم آموختم همه مردم خوب هستند مگر اینکه عکسش ثابت شود
و او آنقدر غرق در خوبی کردن بود که فراموش می کرد به دنبال اثبات بدیها بگردد
از بچگی مهربانی را تمرین می کنم ...شاید خیلیها به من بدی کردند ولی از صمیم قلب می بخشم
پدرم به من یاد داد با بخشیدن به خدا نزدیک تر خواهم شد
...
افتخار می کنم همیشه اطرافیان و کسانی که پدرم را دیده بودند از تواضع و مردمی بودن ایشون صحبت می کنند.
..........
و من هنوز سعی می کنم مهربان باشم
.........
مردم خیلی متفاوتند همه جور هستند و این قانون آفرینش هست
بعضی از مردم خیلی مهربان و صبورند و هدفشان فقط رضایت خداوند است.و...
بعضیها که سراپا ادعا هستند و دم از دین و مذهب می زنند متاسفانه پای عمل که می شود انگونه رفتار می کنند که آدم باورش نمی شود
فقط با اسم دین بازی می کنند و در این بازی خیلیها را درگیر می کنند ...از همین رفتار ساده بعضی مردم کوچه و بازار و دنیای مجازی می گویم
صبح تا شب وقت ارزشمند مردم را گرفته اند که بگویند ما هستیم و فکر می کنند همه مردم بلانسبت نمی فهمند و باید او آنها را هدایت کند..
به نظرم اگر همیشه سعی کنیم فکر اصلاح دیگران باشیم خودمان را فراموش خواهیم کرد و کم کم ارزشهای والای انسانی را از یاد خواهیم برد.
فقط با مهربانی و عمل به خوبیها می توانیم افراد ی که زشتی را سرلوحه زندگی قرار دادند به خوبی دعوت کنیم.
بعضیها آنقدر غرق به شعار دادن هستند و زندگیشان پر شده از شعار که وقت عمل کردن ندارند.....
دوستان عزیز زندگی می کنیم تا لذت واقعی زندگی را پیدا کنیم و به کمال برسیم در این مسیر باهم بودن به فکر هم بودن باعث رسیدن به کمال خواهد شد....
و این تلنگری بود به خودم
شاید با نوشتن آدم شوم.