• وبلاگ : شهيد علي پور
  • يادداشت : هديه يك دختر شهيد....به مادران فداكار و باباهايي كه نيستند...
  • نظرات : 9 خصوصي ، 45 عمومي
  • پارسي يار : 11 علاقه ، 8 نظر
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      >
     
    سلام .
    پدر شما امرزيده است ولي انشاالله با اوليا خدا محشور شه که چنين فرزند قدر شناسي بر جاي گذاشته که خون شهيدان عزيز اين کشور را قدر ميداند .
    موفق باشيد .

    سلام خانومي
    ممنونم که به شوق پرواز اومدي
    چقدر عکسهايت ناب و زيباست. تا حالا بعضي هاشونو نديده بودم
    بسيار عالي


    سلام ...
    با "پونه قدوسي ارتباطش را تکذيب کرد" به روزم ...
    منتظر حضور و نظراتتون ...
    شاعر دردمند
    سلام ...
    حلول ماه رجب مبارک و التماس دعا ...
    با "چشمي که براي يک دختر کور شد!!" به روزم و منتظر حضور و نظراتتان ...
    شاعر دردمند
    آفرين ... دختر شهيد بايد اينجوري باشه . بايد الگو باشه
    خوشحال مي شيم به ما هم سري بزنيد
    http://noktehaa.parsiblog.com
    سلام ...
    واقعا مطلب جالبي بود و تلفيق عکس و تک جمله ها تحسين برانگيز است ...
    اگر به شاعر دردمند هم سري بزنيد ممنون ميشم ...
    لينکتان کردم، در صورت صلاحديد شما هم بنماييد ...
    شاعر دردمند ...

    پاسخ

    سلام .ممنون خودت گلي .
    با سلام
    شما ميتوانيد تصاوير وبلاگ خود را در آپلود سنتر مهندس طلبه آپلود کنيد.
    منتظر شما هستم
    يا علي مددي
    آدرس آپلود سنتر مهندس طلبه:
    www.fupload.ir

    آدرس وبلاگ مهندس طلبه:
    www.zolfaqar.ir


    سلام ...
    تصاوير دوران عشق و شهادت را ديدم و لذت بردم هر چند هنوز راه شهادت باز است اما كمي سخت تر از گذشته شده است

    بسم الرب الشهداوالصديقين
    باسلام
    وبتون بسيارعاليه منكه گريم گرفت وقتي داشتم متنهاوعكسهارومي ديدم
    عاليه
    زنده باشيد به منم سربزنيد ياحق

    آن‌كه گلبوته اشك‌ها را
    روي انبوه آيينه‌ها كاشت
    در ميان علف‌هاي هرزه
    حالت جنگلي سبز را داشت
    گاه با هر نسيم بهاري
    از گل خنده آكنده مي‌شد
    باد در شاخه‌هايش مي‌آويخت
    سايه‌هايش پراكنده مي‌شد
    با نگاه درون‌سوز هر درد
    مثل آيينه‌ها دم نمي‌زد
    چهره خستگي را نمي‌ديد
    پلك اندوه بر هم نمي‌زد
    با تب گريه‌هاي نجابت
    بغض را در گلو سد نمي‌كرد
    لحظه‌هاي دعا بي‌تعارف
    دست احساس را رد نمي‌كرد
    پشت آيينه‌هاي تبسم
    در شب شرم و تشويش گم شد
    زير نور چراغ شهادت
    سايه‌اي بود و در خويش گم شد.

    خدايا چرا کساني که عزيزند خيلي زود ميرن؟؟

    وبلاگتون عالي بود

    واقعا به پدرت افتخار کن

    ماهم به تمام شهدامون افتخارميکنيم و بهشون عش ميورزيم

    يادشان گرامي روحشان شاد

    سلام..
    خداوند پدر شما را با شهداي كربلا محشور گرداند

    پاسخ

    سلام ممنون از شما.لطف كردين...


    سلام بسيار زيبا و موثر بود ...........

    پاسخ

    سلام بر شما.ممنون از لطفتون...
    با سلام... ياد شهيدان گرامي باد...
    پاسخ

    سلام .انشاءالله...لطف كردين.

    پاسخ

    ممنون.موفق باشيد.
     <      1   2   3      >