سلام دخترم
درد دل شما را خواندم و برخي مطالب ديگرتان را. آنچه شما فرمودهايد كه دست دشمن در كار است، با عرض معذرت صحيح نيست. همهي نويسندگان آثار شهدا اينكار را نميكنند.
قريب به اتفاق شهدا كساني بودند كه زمينههاي ديني خوبي داشتند و اگر خداي ناكرده خطايي از آنها سر زده بود، پيش از آمدن به جبهه توبه كردند. اگر موفق نشدند، در اولين دعاي كميلي كه در جبهه برگزار شد، كار گناهان خود را يكسره كردند.
تعداد كمي هم بودند كه با گناه به جبهه آمدند. حتي براي جاسوسي و يا براي سرقت و چيزهاي ديگر. آنها هم اگر در آنجا متنبه شدند الهي شدند.
دخترم! كسي كه در مسير جنگ قدم برداشت و مثل پدر شهيد شما به همه چيز پشت كرد و خدا را برگزيد و دستورات او را، يعني اينكه هرچه تا به حال خلاف فرمان خدا ميكرد، رها كرده است.
مگر نه اين است كه توبه برگشت به طرف خداست. چه برگشتي بهتر از رفتن به سوي مرگي شرافتمندانه.
اما قديس معرفي كردن شهدا، كار صحيحي نيست. كتاب حاج يونس زنگيآبادي را بخوانيد. شهيد بزرگواري است كه خود به نويسندهي كتابش در عالم بيداري ميگويد:آنچه خطا از ما سر زده بود خدا آمرزيد و... حتما اين كتاب را بخوانيد.
من از نويسندگان دفاع مقدس هستم. هميشه در جلسات نقد اين موضوع را مطرح كردهام. در نوشتههاي خود من ميبينيد كه اگر عطاءالله رياضي نظامياي كه نود و شش ماه در جبهه بوده است خاطرات مثبتش آورده شده، گرفتن يقهي مردي زوگو به قصد زدن او و يا بردن دوستانش در باغ زردآلوي ديگران و آمدن صاحب باغ هم آمده است.
http://www.kooyeniknami.parsiblog.com
اميدوارم مرا ببخشيد. بعضي وقتها نويسندهها دلشان نميآيد كه خرابكاري شهيد را در دوران كودكي و يا جواني بنويسند. قصدشلن قديس نشان دادن نيست. فقط ميخواهند مثل خداوند ستارالعيوب باشند.