• وبلاگ : شهيد علي پور
  • يادداشت : ماه رمضون در جبهه
  • نظرات : 4 خصوصي ، 11 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام .خسته نباشي . توي اين شبهاي قشنگ ما رو هم دعا کن .يا حق
    سلام بر دوست موفق خودم
    اميدوارم همواره وفق و سربلند باشي
    با عنوان بهرره برداري بروزم و منتظر نظرات راهگشاي شما
    موفق باشيد

    من هم شما را در لينك دوستان مهربون قرار دادم و ان شاالله اگر شد ميخواهم يه طرح ختم صلوات براي شادي روح بزرگ شهيد بالا مقام (شهيد عليپور) قرار دهم .

    پس از پايان طرح ختم قرآن اين طرح رو راه اندازي ميكنم و فكر كنم اين تنها كاري باشه كه من ميتونم براي تشكر از شهدا و شهيد عليپور انجام بدهم .

    هر وقت كه خواستم اين طرح رو شروع كنم به شما اطلاع ميدهم تا اگر برايتان مقدور است به ساير لينكها كه با آنها در ارتباط هستيد خبر دهيد تا در اين طرح شركت كنند .

    با تشكر

    سلام عزيز دل

    خوندمشون

    كاش ميتونستم درك كنم...

    سلام خسته نباشيد

    بسيار عالي بود از حضورتون در وبلاگم متشكرم.

    منتظر ديدار دوباره شما مي مونم؛

    ياعلي

    سلام عليكم

    طاعات و عباداتتون مورد قبول حق باشد انشالله

    خداوند روح ژدر بزرگوارتون را قرين رحمتش قرار دهد انشالله

    خوشبخت باشيد انشالله

    مطالبتان در باره ي رمضان جبهه يادآور بهترين روزهاي زندگيم شد

    دستت درد نكند از مولا علي ع عوض بگيريد انشالله

    يا علي

    الله حافظ

    قصه حاج مرتضي

    اتل متل يه قصه

    قصه اي از حماسه

    جبهه و جنگ و جهاد

    از هور و رمل و ماسه

    يه شب كه مهتابي بود

    خواب چشارو ميربود

    ديدم كه حاج مرتضي

    يه گوشه افتاده بود

    پاورچين و پاورچين

    آروم و بي سرصدا

    رفتم ديدم هي ميگه

    چقدر بدم آي خدا

    حاجتمو نميدي

    خدا به حق مولا

    گرفته امشب دلم

    بهونه كربلا

    ناله مي زد يا حسين

    نذار كه نااميد شم

    به حق بي بي زينب

    منم ميخوام شهيد شم

    يه نور سبزي ديدم

    حاجي يهو آروم شد

    ويزاي حاج مرتضي

    امضا شدوتموم شد

    فردا عجب روزي بود

    روز خوش جدايي

    يه لحظه انفجارو

    يه بمب شيميايي

    يه حنجره داد كشيد

    حاج مرتضي كجايي

    همه پناه بگيريد

    حمله شيميايي

    همه پي ماسك بودن

    ولي حبيب ماسك نداشت

    حاج مرتضي ماسكشو

    رو صورت اون گذاشت

    هر چي حبيب خواهش كرد

    حاجي ماسكتو بردار

    با خنده و نگاهش

    گفت كه خدا نگهدار

    دل حاجي چه صاف بود

    بي كينه بي كدورت

    چفيه رو به جا ماسك

    خيس كردو زد رو صورت

    تا نيروها برگردن

    يك تنه خط نگه داشت

    حاجي تو دل دنيا

    نهال عشقشو كاشت

    جنگ ما اينجوري بود

    سلاحمون سخاوت

    صفا بود و يك دلي

    بي كينه بي عداوت

    سلاحمون عقيده

    خدا محمد علي

    عاشورا و كربلا

    دل تو نگاه ولي

    هنوز مياد صدايي

    بچه ها شيميايي

    ولي از اون حنجره

    جامونده رد پايي

    سلام

    خداخيرت بده عالي بوبه ماهم سري بزن

    سلام...طاعات قبول...
    شايد آدم اين چيزا رو که مي شنوه باور نکنه...اما وقتي فيلمهاي شهيد آويني رو ميبيني با تمام وجود باورت مي شه که شهدا آسماني بودن

    سلام دوست گلم.

    مثل هميشه زيبا نوشتي .منتظرت هستم

    دروود بر شما دوست گرامي... چرا نميخاي از وبلاگت حداکثر درامدو داشته باشي واقعا حيفه که از اين وبلاگ درامد زيادي در نمياري اما من بعد از تست هاي زيادي که روي سايتهاي کليکي و بازار يابي کردم متمئن ترين اونارو از هر نظر توي وبلاگم جمع کردم تا همه از وبلاگاشون حداکثر درامدو کسب کنن...به شما هم توصيه ميکنم به ما سر بزني و استفاده کني چون تا حالا طبق نظر سنجيايي که انجام دادم هيچ کس پشيمون نشده...پس منتظرتم..